زیاد در آینه نگاه می کردم و گاهی از این بابت نگران بودم و فکر میکردم این باعث غفلتم می شه و منو از خدا دور می کنه تا این که یه روز
به این جمله برخورد کردم :
امام صادق از پدرانش عليهم السّلام روايت مینمايد كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
خداى بزرگ بهشت را براى جوانى قرار داده است كه زياد در آينه نگاه كند و به همين جهت خدا را بسيار ستايش كند.(1)
از اون به بعد بود که دلم آروم گرفت و تصمیم گرفتم وقتی به آینه نگاه می کنم این ذکر و دعا رو که حضرت رسول به آقام امیر المومنین یاد داده زیر لب زمزمه کنم:
قَالَ النَّبِيُّ ص فِي وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ: يَا عَلِيُّ إِذَا نَظَرْتَ فِي الْمِرْآةِ فَقُلِ اللَّهُمَّ كَمَا حَسَّنْتَ خَلْقِي فَحَسِّنْ خُلُقِي وَ رِزْقِی
حضرت رسول (صلی الله علیه وآله و سلم) در وصیتشان به امیر المومنین فرمودند:یا علی هنگامی که در آینه نگاه می کنی بگو خدايا چنان كه صورت مرا نيك كردى سيرت و رزق مرا را نيز نیکو گردان.(2)
1.(ابن بابويه، محمد بن على - بندر ريگى، ابراهيم محدث، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه بندرريگى، ص57، انتشارات اخلاق - قم، چاپ: سوم، 1379ش.)
2.(طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق، ص69 شريف رضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش.)
قال الصادق (ع): … و آفة العلماء عشرة (ثمانية) أشياء: الطمع، و البخل، و الرياء، و العصبية، و حب المدح، و الخوض فيما لم يصلوا الى حقيقته، و التكلف في تزيين الكلام بزوائد الالفاظ، و قلة الحياء من اللَّه عز و جل، و الافتخار، و ترك العمل بما علموا…
ترجمه
… و براى علماء ده نوع آفت و گرفتگى پيدا مىشود:
1- صفت طمع: (كه به آنچه دارد و به آنچه از راه مشروع به دست مىآيد قناعت نكرده، و به مال و عنوان و ملك ديگران طمع بورزد.)
2- صفت بخل: (كه راضى نشود ديگرى از مال و علم و عنوان و مقام ظاهرى و معنوى او استفاده كند.)
3- ريا: (كه علم و عبادت و محاسن اعمال و محامد صفات خود را بخواهد به ديگران نشان داده، و نيت او آلوده باشد.)
4- عصبيت: (در آراء و عقايد و افكار و اعمال خود، صفا و حريت و حقيقت و روحانيت را كنار گذاشته، و روى خيالات موهوم و وابستگىهاى ظاهرى و انتساب عرفى و اسم و شهرت و علايق ديگر، خود را محدود و مقيد كرده، و از روش مخصوص و افكار و اعمال معينى طرفدارى كند.)
5- حب مدح: (كه هدف او در همه رفتار و گفتار و كردار بزرگداشت خود و عنوان و اسم و رسم پيدا كردن باشد).
6- وارد شدن و بحث از مسائلى كه در آنها و فهميدن حقيقت آنها براى او محال است،( و نتيجهاى بجز انحراف فكرى ندارد، مانند بحث از جزئيات و خصوصيات عالم آخرت، يا مقامات معنوى كه هنوز از آن مراحل اطلاعى ندارد، نفيا يا اثباتا.)
7- تكلف در سخن گفتن و يا نوشتن: كه عادت به تزيين كلام و عبارت- پردازى و قافيه سازى و مجاز گويى پيدا كرده، و توجه او از حقيقت و معنى منحرف گشته، و به ظواهر بپردازد.
8- حياء نداشتن: (در مقابل حركات ناشايست و اعمال زشت و كارهاى نامشروع و نامناسب كه كاملا بىپروا و بىباك باشد، و هيچ گونه آداب و ظواهر احكام و برنامه دينى و اخلاقى را رعايت نكند.)
9- افتخار: (روى عناوين و جهات دنيوى و امور مادى افتخار و مباهات نمودن، و خود را به ديگران امتياز دادن و بالا بردن.)
10- سستى كردن در مقام عمل: (كه به دانسته خود عمل نكند، و از علم خود نتيجه و ثمر عملى نگيرد، و روش و كردار او بر خلاف علم او باشد.)
________________________________________
منسوب به جعفر بن محمد عليه السلام، امام ششم - علامه مصطفوى، حسن، مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة / ترجمه مصطفوى، 255-257 انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
و اما علائم رفع و فتح و خفض و وقف ♥ قلب♥
امام صادق (علیه السلام): ….
فعلامة الرفع ثلاثة أشياء: وجود الموافقة و فقد المخالفة و دوام الشوق.
و علامة الفتح ثلاثة اشياء: التوكل و الصدق و اليقين.
و علامة الخفض ثلاثة اشياء: العجب و الرياء و الحرص.
و علامة الوقف ثلثة اشياء: زوال حلاوة الطاعة و عدم مرارة المعصية و التباس علم الحلال و الحرام
پس علامت رفع (ذكر خدا) سه چيز است: موافقت كردن با فرمان و خواست پروردگار، ظاهر نشدن خلاف، و پيوسته اشتياق لقاء و حضور داشتن.
و علامت فتح (راضى بودن) نيز سه چيز است: توكل به خدا كردن، به درستى و راستى قدم برداشتن، به حكومت و نفوذ و حكم پروردگار يقين داشتن.
و علامت خفض (اشتغال به غير خدا) نيز سه چيز است: خود بينى، خود- نمائى، حريص شدن به زندگى دنيا.
و علامت وقف (غفلت) نيز سه چيز است: از بين رفتن حلاوت عبادت، تلخ نشدن معصيت، فرق نگذاشتن در ميان حلال و حرام.
(منسوب به جعفر بن محمد عليه السلام، امام ششم - علامه مصطفوى، حسن، مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة / ترجمه مصطفوى،ص11-12، انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران - تهران، چاپ: اول، 1360ش.)
یا منور القلوب
همين طورى كه كلمات علائمى دارند كه دلالت میكنند بر حالات مختلف كه به اقتضاى عوامل مختلف پيدا میشوند از حال رفع و نصب و جر و وقف كلمات: قلوب و دلها نيز به تناسب خود علائم و اعرابهائى دارند، كه دلالت میكنند بر ظهور مراتب و مكنونات قلب.
حضرت صادق (ع) فرمودند: اعراب القلوب على أربعة انواع، رفع و فتح و خفض و وقف. فرفع القلب في ذكر اللَّه تعالى، و فتح القلب في الرضاء عن اللَّه، و خفض القلب في الاشتغال بغير اللَّه، و وقف القلب في الغفلة عن اللَّه.
اعراب قلوب بر چهار نوع است: رفع و فتح و خفض و وقف.
حالت رفع قلوب: در صورتيست كه در ذكر و ياد خدا باشد.
حالت فتح: در مورديست كه از پروردگار خود راضى باشد.
حالت خفض: در حاليست كه به غير خدا متوجه و مشغول باشد.
حالت وقف: آن وقتيست كه از خداى خود غافل باشد.
(منسوب به جعفر بن محمد عليه السلام، امام ششم - علامه مصطفوى، حسن، مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة / ترجمه مصطفوى، ص 9 و 10انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران - تهران، چاپ: اول، 1360ش.)
ادامه دارد…
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): «مثل الّذى يعلم و لا يعمل به مثل السّراج يضيء للنّاس و يحترق نفسه»
. يعنى: «آن كس كه میداند ولى عمل نمیكند، مانند چراغى است كه به مردم نور میرساند، ولى خود را به آتش میدهد».
(ابن فهد حلى، احمد بن محمد - غفارى ساروى، حسين، آيين بندگى و نيايش (ترجمه عدة الداعي)، ص 127، بنياد معارف اسلامي - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1375ش.)